معنی سوغات گجرات

حل جدول

سوغات گجرات

تمبر، تمر


سوغات گجرات، خرمای هندی

تمر


سوغات

رهاورد

ره آورد، ارمغان

نورهان

لغت نامه دهخدا

گجرات

گجرات. [گ ُ] (اِخ) مؤلف آنندراج آرد: گجرات دیگر جرات نام ملکی از هندوستان. امیرخسرو گوید:
گه به چشم زر دهم از گوجرات
گاه به دیوگیر نویسم برات.
دیوگیر نام دولت آباد و در این بیت به اخفای واو باید خواند تا سکته نشود، اگرچه سکته نیز مجوز است. ظهوری گوید:
که بعد از این گجراتی شود خراسانی.
- انتهی. نام اصلی آن نهرواله است. (برهان). گجرات از اقلیم دوم است. (نزهه القلوب ص 262). گجرات بعلت وضع طبیعی مخصوص مدتها از دستبرد مسلمین محفوظ مانده چه این مملکت پشت صحرایی عظیم و تپه های متصل به رشته جبال وینضیا و کوههای آراوالی واقع شده و به همین علت دست یافتن به آن جز از طریق دریا بسهولت ممکن نیست. گجرات در عهد علاءالدین سلطان دهلی، یعنی در آخر قرن هشتم هجری از ولایات اسلامی گردیده و در آخر قرن نهم هجری استقلال خود را به دست آورد، اما این بار دیگر فرمانروایان آن بجای هندو، مسلم بودند. ظفرخان پسر یکی از افراد طایفه ٔ جپوت که اسلام آورده بود در سال 794 هَ. ق. به حکومت گجرات نامزد گردید و در سال 789 هَ. ق. / 1396 م. مستقل شد، ولی راجه های رجپوت و قبیله ٔ وحشی بیل او را دور کردند و متصرفات او محدود گردید به باریکه ای خشکی مابین مرتفعات و دریا؛ و با این احوال باز یک قسمت مهم از ساحل غربی هند را تا شبه جزیره ٔ سورت در تصرف داشت.ظفرخان بزودی بوسیله ٔ تسخیر ایدر و دیو مملکت خود را وسعت بخشید، جالور را غارت کرد و یک بار هم در سال 810 هَ. ق. / 1408 م. مالوه را متصرف شد. احمدشاه اول جانشین او شهر احمدآباد را ساخت و این شهر بعدهاپایتخت سلسله ٔ او و مرکز ولایات احمدآباد در عهد مغول گردید و حالیه نیز از بلاد معتبر است. محمودشاه اول نه فقط دنباله ٔ منازعات خانوادگی را با مالوه و خاندیش گرفت، بلکه محل مستحکم جونگره را در کاتیاوار و چمپنیر را به ممالک خود افزود و با بحریه ٔ معتبری دزدان بحری جزایر را مغلوب ساخت و با پرتقالیها که بهادرشاه به ایشان حق تأسیس دارالتجاره در دیو داده بود جنگ کرد و در این جنگ به قتل رسید. سالهای آخر این سلسله بواسطه ٔ دسیسه های اعیان مدعی دوره ٔ نکبت است و سلاطین در این ایام بیشتر آلت دست بوده اند. اکبرشاه در سال 980 هَ. ق. / 1571 م. این ولایت را که بر اثر انقلابات پی درپی فرسوده شده بود بار دیگر رونق بخشید.
(این سلسله را امپراطوری مغول منقرض کرده اند).
(طبقات سلاطین اسلام لین پول ترجمه ٔ عباس اقبال از صص 280- 283)


سوغات

سوغات. [س َ] (ترکی - مغولی، اِ) تحفه. هدیه. (از آنندراج). تحفه. هدیه. (مجموعه ٔ مترادفات ص 88). ره آورد. (فرهنگ رشیدی) (غیاث). ره آورد که دوستان برای دوستان آرند و مطلق ارمغان و بخشش را نیز گویند و این زبان خوارزمی است. (مننسکی ازتتمه ٔ برهان چ هند، یادداشت بخط مولف):
گر نسیم سحر از زلف تو بویی آرد
جان فشانیم بسوغات نسیم تو نه سیم.
سعدی (خواتیم).
بهتر از جان به بر ای خواجه متاعی به در دوست
که بسوغات نبرده ست کسی زیره بکرمان.
سنجر کاشی (از آنندراج).

فرهنگ معین

سوغات

هدیه، تحفه، ره آورد. [خوانش: (سَ یا سُ) [تر.] (اِ.)]

فارسی به عربی

سوغات

حاجه تذکاریه

فارسی به آلمانی

سوغات

Andenken (n), Reiseandenken (n)

فرهنگ عمید

سوغات

هدیه‌ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد، راه‌آورد، ره‌آورد، ارمغان،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

سوغات

ره آورد

مترادف و متضاد زبان فارسی

سوغات

ارمغان، تحفه، رهاورد، هدیه

فرهنگ فارسی هوشیار

سوغات

تحفه و هدیه، ره آورد، ارمغان، بخشش

واژه پیشنهادی

سوغات

نورهان

معادل ابجد

سوغات گجرات

2091

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری